سیاستهای فعلی تلویزیون چقدر معادله حضور موفق بازیگران کمدی در کارهای طنز را برهم زد؟
من که از یک زمانی به بعد، از صدا و سیما بریدم.
چند وقت است؟
بعد از بازی در سریال «خوب بد زشت». آنجا هم من ایده میدادم که با کمک آقای منوچهر هادی بتوانیم بیننده را پای تلویزیون بنشانیم. مدتهاست تلویزیون نه شانی برای ما قایل است و نه حمایت میکند و نه پول میدهد. الان هم که دیگر به صورت کامل مخاطبش را از دست داده است. حتی خانواده خود من که آدمهای مذهبیای هستند تلویزیون را دوست ندارند. میدانید چه اتفاقی افتاد؟ زمانی یکسری حرفهایی در تلویزیون زده شد که واقعیت نداشت و در عین حال آدمهایی که در تلویزیون میبینیم از جنس آدمهای دور و بر ما نیستند. خوب مردم کم کم اعتمادشان را از دست میدهند. تلویزیون فاقد جذابیتهای بصری است و همهچیز را خیلی غیرواقعی و تصنعی میکند.
بعد هم به هر حال چشم آدم، زیبایی میخواهد. در نتیجه همه مردم ماهواره و اینترنت دارند و به همین خاطر تلویزیون مخاطب خودش را از دست داد. خودشان هم به این مساله معترف هستند. اما متاسفانه تلویزیون به روش خودش ادامه میدهد. در دوران آقای ضرغامی که به مراتب دوران بهتری بود خودشان هم مایل بودند این سیاستها را عوض کنند اما نمیتوانستند چون ایدئولوژی تلویزیون این است و من فکر نمیکنم راه رهایی داشته باشد. فکر میکنم تلویزیون تاریخ مصرفش تمام شده است. من در این سه چهار سال هر پیشنهادی از سمت تلویزیون داشتم رد کردم.
یعنی دیگر نمیخواهید سریال کار کنید؟
اگر رضا عطاران و مهران مدیری کارگردان باشند و کار خوب پیشنهاد شود چرا که نه. یک بار هم که ریسک بزرگی کردم و پریدم در کار عمو پورنگ و برای بچهها بازی کردم. در همین مجموعه «محله گل و بلبل».
چرا این ریسک را کردید؟
من آن کار را با دلم بازی کردم چون بچهها را خیلی دوست دارم و معتقدم برای نشان دادن این دوست داشتن باید کاری میکردم. ما در این مجموعه کلی حرفهای خوب به بچهها یاد دادیم و در واقع تلاش کردیم از سبک زندگی خوب به آنها بگوییم. فکر میکنم بهشتیترین کاری که در سالهای اخیر کردم محله گل و بلبل بود. احساس خوبی به من داد. سال گذشته که بازیگر برگزیده تلویزیون شدم به خاطر همین محله گل و بلبل بود. با اختلاف زیاد از مهران مدیری و محسن تنابنده در رتبه اول قرار گرفتم. در صورتی که آن کار میتوانست با توجه به تفاوتش حتی باعث سقوط منی که کار کودک تا حالا نکرده بودم، بشود. من ریسک بزرگی کردم اما از آنجایی که همیشه هر کاری را با دلم انتخاب میکنم خوب از کار درمیآید، خوشبختانه سربلند شدم. البته خیلیها دوست نداشتند ما در برنامه سه ستاره تلویزیون رای بیاوریم و من میدیدم روی آنتن زنده حرکتهایریزی زده میشود که بهنوش بختیاری رای نیاورد چون برایشان افت داشت بختیاری بشود بهترین بازیگر زن تلویزیون آن هم به خاطر بازی در یک کار کودک.
یک مقدار به حضورتان در فیلم «من» بپردازیم. جنس خانمهای مذهبی و تیپی که در این فیلم بازی کردید را خوب میشناسید. این شناخت از کجا میآید؟
فامیل مادرم به خاطر قمی بودن خیلی مذهبی هستند و ما در میان بستگانمان آیتالله هم داریم. حالا به من نگاه نکنید این شکلی هستم (میخندد) اما اصولا دوست دارم آدم معتقدی باشم و هستم. به اخلاق پایبندم و این اخلاق برایم از نهجالبلاغه میآید. آقای بیرقی هم در نزدیک شدن من به نقش خیلی تاثیر داشتند. ١٥ جلسه تمرین برایم گذاشتند. یک جایی خیلی از دستش کلافه شدم و گفتم مگر میخواهد بنهور بسازد آنقدر ما را میبرد و میآورد (میخندد). هر روز در تمرینها از من فیلم میگرفت. به من گفت با لباسهای ملیحه (شخصیت فیلم) رفت و آمد کن. در مورد تمام جزییات رفتاریام نظر میداد.
مثلا اینکه میگفت موقع حرف زدن خیلی ابرویت را بالا میدهی سعی کن این کار را کمتر کنی. من یک تیکی دارم که هی زبان میزنم به لبم. آقای بیرقی به من گفت این کار باعث میشود که متفاوت بازی نکنی. خلاصه به پلک زدن من هم کار داشت. من را وادار کرد به مجالس مولودی بروم. دو بار رفتم و چیزهای ریز آدمهای حاضر در آنجا را به ذهنم سپردم. با همه این کارها روز اولی که جلوی دوربین رفتم خود ملیحه شده بودم. این اتفاق دوبار تا حالا برایم پیش آمده. یکی سر نمایش «دور همی زنان شکسپیر» که نقش کلئوپاترا را بازی میکردم و با پوشیدن لباسها انگار روح او هم در من دمیده میشد و یک بار هم سر فیلم «من» این اتفاق برایم افتاد.
شما اخیرا هم نقش یک خانم مذهبی را در فیلم «٥٠ کیلو آلبالو» که کمدی بود بازی کردید. چه کار کردید که در «من» در دام طنز نیفتید؟
اتفاقا در ٥٠ کیلو آلبالو به مانی حقیقی گفتم اصراری ندارد این نقشی که من بازی میکنم محجبه باشد. یک مقدار مهرداد میرکیانی اصرار داشت که اگر حجابش حفظ شود خیلی خوب است. ملیحه یک شخصیت جدی و محترم و منفعتطلب و موذیگری داشت که هیچ کدام از این خصوصیات در من نیست. نگرانی آقای بیرقی این بود که اگر این نقش به طنز تبدیل شود ما باختیم و سقوط میکنیم. مدام به من میگفت نباید بیننده به تو بخندد. خوب این کار من را سخت میکرد چون همینجوری هر جا حرف میزنم، آن مجلس به مجلس طنز تبدیل میشود (میخندد). با این همه، برداشتهایمان زیاد بود و در نهایت خدا را شکر خیلی از منتقدان با دیدن این فیلم نظرشان درباره من عوض شد و تبریک گفتند. با این اتفاق کار من سختتر شده و به خاطر همین تئاتر کار میکنم تا مهارتهایم را افزایش دهم.
در چند سال اخیر که جدیتر فضای سینما را تجربه کردید، اتمسفر حاکم بر این فضا برایتان مطلوب بوده؟
سینما حواشی زیادی دارد و گروهبندی هم در آن هست. کمتر کسی مثل سهیل بیرقی دنبال بازیگر میگردد و به من اعتماد میکند. او قبل از ساخت این فیلم اصلا من را نمیشناخت و ما با هم دوست نبودیم. خیلی از دوستان من برای بازی در فیلمهایشان از من دعوت نمیکنند و فکر میکنند حضور بهنوش بختیاری میتواند به پروژهشان لطمه بزند. ولی این اتفاق در امریکا برای بازیگری مثل جنیفر انیستو میافتاد و بعد از ١٠ سال حضور درسریال «فرندز» میتواند فیلمی چون «کیک» را بازی کند. منظورم این است که در خارج از ایران به کمدین تا این حد بها داده میشود. این بهایی است که سینما و نشریات به او میدهند.
من خودم را بچه سینما میدانم. از ١٩ سالگی در سینما بودم و هر کاری از جمله منشیگری صحنه و دستیاری انجام دادم. یک زمانی جورج کلونی بازیگری در سینما زیاد بود. حالا هم دستهبندیهایی وجود دارد اما در نهایت من فکر میکنم آدم با صبوری راه خودش را پیدا میکند. بیشتر کارها با رفیق بازی جلو میرود. من از سینما ناراضی نیستم چون پذیرفتم زمان میبرد راه خودم را پیدا کنم. چیزی که الان من را خیلی ناراحت کرده جوی است که خبرگزاریها و سایتهای زرد درباره هنرمندان ایجاد میکنند. متاسفانه مردم هم به این سایتها وابسته شدهاند و آنها هم با تبر ریشه هنرمند را میزنند. من فکر میکنم صد در صد این کارها سازماندهی شده است. در پیج اینستاگرام هم یکباره یک موجی میآید و بعد هم میرود.
تهیهکنندگی در سینما برای داشتن نقشهای مورد نظر در برنامه کاریتان هست؟
بله خودم میخواهم کم کم وارد بحث تهیه شوم که نقشهایی که دوست دارم را بازی کنم. در میان همه اینها اعتقادم به خدا خیلی قوی است و با ایمان و دلم زندگی میکنم و در هیچ دار و دستهای هم نیستم. باید یک تشکر خیلی ویژه از بیرقی هم داشته باشم که با انتخاب من برای بازی در نقش ملیحه خیلی برادری کرد و مدیونش هستم. معتقدم سهیل پیشنهاد تازه و خون تازهای به سینمای ایران است. در جشنواره فیلم فجر که ظلم را در حق بیرقی و فیلم «من» تمام کردند. واقعا باورم نشد آنقدر بتوانند بیتفاوت و سازماندهی شده به این فیلم نگاه کنند. با این حرکت جشنواره فجر از نظر من خط خورد و اگر جایزهای هم از این جشنواره بگیرم برایم ارزشی ندارد اما مطمئنم در ادامه اتفاقات خوبی برای بیرقی میافتد.
اگر زمان به عقب برگردد در کارتان همین مسیر را طی میکنید؟
فکر کنم نه. شاید یک مقدار فکر شدهتر عمل کنم. البته حالا هم پشیمان نیستم و به قول آقای بیرقی و کاهانی آنها من را از میان همان کارهایی که کرده بودم پیدا کردند. اما اگر زمان به عقب برمیگشت شاید آنقدر از این شاخه به آن شاخه نمیپریدم. در نهایت چون یک مقدار آدم اخلاقیای هستم تلاش میکنم راه درست را بروم و معمولا راه درست هم طولانی میشود. حتی یک دورهای از بازیگری بریدم و رفتم پشت صحنه و گفتم من سینما و مستندسازی را دوست دارم و اتفاقا چیزهای خوبی هم یاد گرفتم. الان هم به جایی رسیدم که دلم میخواهد از همهچیز ببرم. مثلا از بین شش تئاتر، کار کردن با حمید امجد را انتخاب کردم. احساس کردم با کسی کار میکنم که خیلی حرفهای است و تازه در «سه خواهر و دیگران» فهمیدم بار کلمه یعنی چه. درست است که نمایش بفروشی نیست اما آن را انتخاب کردم که چیزی به من اضافه شود. البته به خاطر تمرینات طولانی و سختی کار خیلی هم غر زدم. (میخندد)
بازی در تئاتر چه تاثیری روی بازیتان داشته؟ اصلا تاثیرش را خودتان احساس میکنید؟
این تاثیر را در کار «انزوا» به کارگردانی مرتضی علی عباس دیدم. یک نقش خیلی متفاوتی در این فیلم به من دادند و من آن جا تاثیر تئاتر را دیدم چون در آخر هر پلان همه گروه بعد از بازیام برایم دست میزدند و تشویقم میکردند. نخستینباری که در تئاتر حاضر شدم در نمایش «دورهمی زنان شکسپیر» بود که کوتاه بود و گیشه خوبی هم داشت اما خوب کار آقای امجد سه ساعت است و انگار مردم حوصله ندارند تا انتها در سالن بمانند. با این همه این نمایش حرف برای گفتن دارد. مثلا جایی که جمشید جهانزاده میگوید «مردی هستم از میان مردم واقعی» میبینیم که آقای امجد چقدر خوب به جزییات دولت قبلی اشاره میکند. کسی کار را میبیند و لذت میبرد که تاریخ ایران، شکسپیر و چخوف خوانده باشد. مادر و پدر من مسلما از این کار لذت لازم را نمیبرند.
من که از یک زمانی به بعد، از صدا و سیما بریدم.
چند وقت است؟
بعد از بازی در سریال «خوب بد زشت». آنجا هم من ایده میدادم که با کمک آقای منوچهر هادی بتوانیم بیننده را پای تلویزیون بنشانیم. مدتهاست تلویزیون نه شانی برای ما قایل است و نه حمایت میکند و نه پول میدهد. الان هم که دیگر به صورت کامل مخاطبش را از دست داده است. حتی خانواده خود من که آدمهای مذهبیای هستند تلویزیون را دوست ندارند. میدانید چه اتفاقی افتاد؟ زمانی یکسری حرفهایی در تلویزیون زده شد که واقعیت نداشت و در عین حال آدمهایی که در تلویزیون میبینیم از جنس آدمهای دور و بر ما نیستند. خوب مردم کم کم اعتمادشان را از دست میدهند. تلویزیون فاقد جذابیتهای بصری است و همهچیز را خیلی غیرواقعی و تصنعی میکند.
بعد هم به هر حال چشم آدم، زیبایی میخواهد. در نتیجه همه مردم ماهواره و اینترنت دارند و به همین خاطر تلویزیون مخاطب خودش را از دست داد. خودشان هم به این مساله معترف هستند. اما متاسفانه تلویزیون به روش خودش ادامه میدهد. در دوران آقای ضرغامی که به مراتب دوران بهتری بود خودشان هم مایل بودند این سیاستها را عوض کنند اما نمیتوانستند چون ایدئولوژی تلویزیون این است و من فکر نمیکنم راه رهایی داشته باشد. فکر میکنم تلویزیون تاریخ مصرفش تمام شده است. من در این سه چهار سال هر پیشنهادی از سمت تلویزیون داشتم رد کردم.
یعنی دیگر نمیخواهید سریال کار کنید؟
اگر رضا عطاران و مهران مدیری کارگردان باشند و کار خوب پیشنهاد شود چرا که نه. یک بار هم که ریسک بزرگی کردم و پریدم در کار عمو پورنگ و برای بچهها بازی کردم. در همین مجموعه «محله گل و بلبل».
چرا این ریسک را کردید؟
من آن کار را با دلم بازی کردم چون بچهها را خیلی دوست دارم و معتقدم برای نشان دادن این دوست داشتن باید کاری میکردم. ما در این مجموعه کلی حرفهای خوب به بچهها یاد دادیم و در واقع تلاش کردیم از سبک زندگی خوب به آنها بگوییم. فکر میکنم بهشتیترین کاری که در سالهای اخیر کردم محله گل و بلبل بود. احساس خوبی به من داد. سال گذشته که بازیگر برگزیده تلویزیون شدم به خاطر همین محله گل و بلبل بود. با اختلاف زیاد از مهران مدیری و محسن تنابنده در رتبه اول قرار گرفتم. در صورتی که آن کار میتوانست با توجه به تفاوتش حتی باعث سقوط منی که کار کودک تا حالا نکرده بودم، بشود. من ریسک بزرگی کردم اما از آنجایی که همیشه هر کاری را با دلم انتخاب میکنم خوب از کار درمیآید، خوشبختانه سربلند شدم. البته خیلیها دوست نداشتند ما در برنامه سه ستاره تلویزیون رای بیاوریم و من میدیدم روی آنتن زنده حرکتهایریزی زده میشود که بهنوش بختیاری رای نیاورد چون برایشان افت داشت بختیاری بشود بهترین بازیگر زن تلویزیون آن هم به خاطر بازی در یک کار کودک.
یک مقدار به حضورتان در فیلم «من» بپردازیم. جنس خانمهای مذهبی و تیپی که در این فیلم بازی کردید را خوب میشناسید. این شناخت از کجا میآید؟
فامیل مادرم به خاطر قمی بودن خیلی مذهبی هستند و ما در میان بستگانمان آیتالله هم داریم. حالا به من نگاه نکنید این شکلی هستم (میخندد) اما اصولا دوست دارم آدم معتقدی باشم و هستم. به اخلاق پایبندم و این اخلاق برایم از نهجالبلاغه میآید. آقای بیرقی هم در نزدیک شدن من به نقش خیلی تاثیر داشتند. ١٥ جلسه تمرین برایم گذاشتند. یک جایی خیلی از دستش کلافه شدم و گفتم مگر میخواهد بنهور بسازد آنقدر ما را میبرد و میآورد (میخندد). هر روز در تمرینها از من فیلم میگرفت. به من گفت با لباسهای ملیحه (شخصیت فیلم) رفت و آمد کن. در مورد تمام جزییات رفتاریام نظر میداد.
مثلا اینکه میگفت موقع حرف زدن خیلی ابرویت را بالا میدهی سعی کن این کار را کمتر کنی. من یک تیکی دارم که هی زبان میزنم به لبم. آقای بیرقی به من گفت این کار باعث میشود که متفاوت بازی نکنی. خلاصه به پلک زدن من هم کار داشت. من را وادار کرد به مجالس مولودی بروم. دو بار رفتم و چیزهای ریز آدمهای حاضر در آنجا را به ذهنم سپردم. با همه این کارها روز اولی که جلوی دوربین رفتم خود ملیحه شده بودم. این اتفاق دوبار تا حالا برایم پیش آمده. یکی سر نمایش «دور همی زنان شکسپیر» که نقش کلئوپاترا را بازی میکردم و با پوشیدن لباسها انگار روح او هم در من دمیده میشد و یک بار هم سر فیلم «من» این اتفاق برایم افتاد.
شما اخیرا هم نقش یک خانم مذهبی را در فیلم «٥٠ کیلو آلبالو» که کمدی بود بازی کردید. چه کار کردید که در «من» در دام طنز نیفتید؟
اتفاقا در ٥٠ کیلو آلبالو به مانی حقیقی گفتم اصراری ندارد این نقشی که من بازی میکنم محجبه باشد. یک مقدار مهرداد میرکیانی اصرار داشت که اگر حجابش حفظ شود خیلی خوب است. ملیحه یک شخصیت جدی و محترم و منفعتطلب و موذیگری داشت که هیچ کدام از این خصوصیات در من نیست. نگرانی آقای بیرقی این بود که اگر این نقش به طنز تبدیل شود ما باختیم و سقوط میکنیم. مدام به من میگفت نباید بیننده به تو بخندد. خوب این کار من را سخت میکرد چون همینجوری هر جا حرف میزنم، آن مجلس به مجلس طنز تبدیل میشود (میخندد). با این همه، برداشتهایمان زیاد بود و در نهایت خدا را شکر خیلی از منتقدان با دیدن این فیلم نظرشان درباره من عوض شد و تبریک گفتند. با این اتفاق کار من سختتر شده و به خاطر همین تئاتر کار میکنم تا مهارتهایم را افزایش دهم.
در چند سال اخیر که جدیتر فضای سینما را تجربه کردید، اتمسفر حاکم بر این فضا برایتان مطلوب بوده؟
سینما حواشی زیادی دارد و گروهبندی هم در آن هست. کمتر کسی مثل سهیل بیرقی دنبال بازیگر میگردد و به من اعتماد میکند. او قبل از ساخت این فیلم اصلا من را نمیشناخت و ما با هم دوست نبودیم. خیلی از دوستان من برای بازی در فیلمهایشان از من دعوت نمیکنند و فکر میکنند حضور بهنوش بختیاری میتواند به پروژهشان لطمه بزند. ولی این اتفاق در امریکا برای بازیگری مثل جنیفر انیستو میافتاد و بعد از ١٠ سال حضور درسریال «فرندز» میتواند فیلمی چون «کیک» را بازی کند. منظورم این است که در خارج از ایران به کمدین تا این حد بها داده میشود. این بهایی است که سینما و نشریات به او میدهند.
من خودم را بچه سینما میدانم. از ١٩ سالگی در سینما بودم و هر کاری از جمله منشیگری صحنه و دستیاری انجام دادم. یک زمانی جورج کلونی بازیگری در سینما زیاد بود. حالا هم دستهبندیهایی وجود دارد اما در نهایت من فکر میکنم آدم با صبوری راه خودش را پیدا میکند. بیشتر کارها با رفیق بازی جلو میرود. من از سینما ناراضی نیستم چون پذیرفتم زمان میبرد راه خودم را پیدا کنم. چیزی که الان من را خیلی ناراحت کرده جوی است که خبرگزاریها و سایتهای زرد درباره هنرمندان ایجاد میکنند. متاسفانه مردم هم به این سایتها وابسته شدهاند و آنها هم با تبر ریشه هنرمند را میزنند. من فکر میکنم صد در صد این کارها سازماندهی شده است. در پیج اینستاگرام هم یکباره یک موجی میآید و بعد هم میرود.
تهیهکنندگی در سینما برای داشتن نقشهای مورد نظر در برنامه کاریتان هست؟
بله خودم میخواهم کم کم وارد بحث تهیه شوم که نقشهایی که دوست دارم را بازی کنم. در میان همه اینها اعتقادم به خدا خیلی قوی است و با ایمان و دلم زندگی میکنم و در هیچ دار و دستهای هم نیستم. باید یک تشکر خیلی ویژه از بیرقی هم داشته باشم که با انتخاب من برای بازی در نقش ملیحه خیلی برادری کرد و مدیونش هستم. معتقدم سهیل پیشنهاد تازه و خون تازهای به سینمای ایران است. در جشنواره فیلم فجر که ظلم را در حق بیرقی و فیلم «من» تمام کردند. واقعا باورم نشد آنقدر بتوانند بیتفاوت و سازماندهی شده به این فیلم نگاه کنند. با این حرکت جشنواره فجر از نظر من خط خورد و اگر جایزهای هم از این جشنواره بگیرم برایم ارزشی ندارد اما مطمئنم در ادامه اتفاقات خوبی برای بیرقی میافتد.
اگر زمان به عقب برگردد در کارتان همین مسیر را طی میکنید؟
فکر کنم نه. شاید یک مقدار فکر شدهتر عمل کنم. البته حالا هم پشیمان نیستم و به قول آقای بیرقی و کاهانی آنها من را از میان همان کارهایی که کرده بودم پیدا کردند. اما اگر زمان به عقب برمیگشت شاید آنقدر از این شاخه به آن شاخه نمیپریدم. در نهایت چون یک مقدار آدم اخلاقیای هستم تلاش میکنم راه درست را بروم و معمولا راه درست هم طولانی میشود. حتی یک دورهای از بازیگری بریدم و رفتم پشت صحنه و گفتم من سینما و مستندسازی را دوست دارم و اتفاقا چیزهای خوبی هم یاد گرفتم. الان هم به جایی رسیدم که دلم میخواهد از همهچیز ببرم. مثلا از بین شش تئاتر، کار کردن با حمید امجد را انتخاب کردم. احساس کردم با کسی کار میکنم که خیلی حرفهای است و تازه در «سه خواهر و دیگران» فهمیدم بار کلمه یعنی چه. درست است که نمایش بفروشی نیست اما آن را انتخاب کردم که چیزی به من اضافه شود. البته به خاطر تمرینات طولانی و سختی کار خیلی هم غر زدم. (میخندد)
بازی در تئاتر چه تاثیری روی بازیتان داشته؟ اصلا تاثیرش را خودتان احساس میکنید؟
این تاثیر را در کار «انزوا» به کارگردانی مرتضی علی عباس دیدم. یک نقش خیلی متفاوتی در این فیلم به من دادند و من آن جا تاثیر تئاتر را دیدم چون در آخر هر پلان همه گروه بعد از بازیام برایم دست میزدند و تشویقم میکردند. نخستینباری که در تئاتر حاضر شدم در نمایش «دورهمی زنان شکسپیر» بود که کوتاه بود و گیشه خوبی هم داشت اما خوب کار آقای امجد سه ساعت است و انگار مردم حوصله ندارند تا انتها در سالن بمانند. با این همه این نمایش حرف برای گفتن دارد. مثلا جایی که جمشید جهانزاده میگوید «مردی هستم از میان مردم واقعی» میبینیم که آقای امجد چقدر خوب به جزییات دولت قبلی اشاره میکند. کسی کار را میبیند و لذت میبرد که تاریخ ایران، شکسپیر و چخوف خوانده باشد. مادر و پدر من مسلما از این کار لذت لازم را نمیبرند.